تو آنتراکت کنسرت بودیم که خواهرم زنگ زد و گفت ایلیا فوت شده. یا خدا ایلیا اعتمادی که ما بهش می گفتیم دکتر ماهی ها آقای دکتر خوش اخلاق. سانس دوم تو شک بودم اصلن حالم خوش نبود. ازدیشب حالم خوش نیست. ایلیا سی سال بیشتر نداشت مامانش چی ذوقی داشت دکتراشو گرفته بود. این زندگی به ایلیا به خواهرم به همه ی جوونهایی که داشتن خوب زندگی می کردن یه زندگی بی درد بدهکاره. درد مامان ایلیا رو می فهمم. من از بچگی دارم این درد ها رو می فهمم. درد ازدست دادن رو، از دست دادن عزیزان رو. هفته ی دیگه دومین سالیه ی که خواهرم نیست اما درد نبودنش هست. جای خالیش احساس میشه زیاد هم احساس میشه.

جمعه ها که میشد و ما همه خونه بودیم از صبح می اومد بالا سرم می نشست و میگفت ناهار چی بخوریم می دونست من استانبولی خیلی دوست دارم تموم وسایل هاشو آماده می کرد و میگفت خودت درست کن خوشمزه درست می کنی.خواهرم 22 سال بیشتر نداشت اما برای من جای مادر نداشته م بود.

درد دارم امروز خیلی زیاد



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Roga (راه بی پایان) بیقراری های ی دختر ِ بیقرار مدیریت دولتی و مدیریت بازرگانی سایت گاما|نمونه سوال امتحانی| ازمون| پاورپوینت| درسنامه| گام به گام|جزوه | کنکور گروه بزرگ مشاورین املاک عظیمی کسب درآمد Zachary سایت شخصی فاطمه زهرا pasakhabar youmovies شایان احمدی